🔸ای کسانی که این نوشته را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او، به بالاترین درجات دست یابند. البته در این امر شکی نیست ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنهکار خدا به آرزویش رسیده است.💕💕
عکس فوق : سمت چپ شهید غلامرضا رادمرد دیروز پنجشنبه مصادف با ۱۳۹۹/۹/۶
سالروز🎇تولدمعلم شهید غلامرضا رادمرد❤️
📌خاطره شهید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
به روایت همسر شهید غلامرضا رادمرد:
پدرشان به ایشان گفت: « دیگه شما نرو تو که سهمیه ی جبهه ت رو رفتی !!»
گفت: « پدرم شما هم نری من هم نرم جبهه که سهمیه بندی نیست؛ ! هر کسی هر کاری از دستش بر میاد باید انجام بده ». من هم دست بر شانه اش گذاشتم و گفتم:« نمی ذارم برید !!! »
گفت: « چرا؟»
گفتم:« من را هم ببر ؛ »
گفت : « می روم راه کربلا را باز کنم!!!!!!...........
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📌فرزند شهید غلامرضا رادمرد: بعد ها که قسمت شد و به کربلا رفتیم از راه مهران همان شهری که پدر در آنجا به شهادت رسیده بود عازم کربلا شدیم در همان لحظه یاد سال های جنگ افتادم که راه کربلا بسته بود و پدرم قبل از شهادتش گفته بود:(می روم راه کربلا را با کنم!!!...) #موسسه_شهید_غلامرضا_رادمرد #شهید_غلامرضا_رادمرد 🔴شهید غلامرضا رادمرد 🌹با ذکر یک صلوات یاد آن شهید کنیم
🌹🌺یاباب الحوائج🌺🌹: 🌷🌾🌴🌹🌴🌾🌷 🌹 خاکریز خاطرات ⭐️ یادم میآید قبل از عملیات فاو، فرماندهی قرارگاه کربلا بودم.
💭 دو سه شب قبل از عملیات، خواب دیدم که دنبال یک خانه هستم و شهید زینالدین میگوید: "بیا! من اینجا یک خانه گرفتم، طبقهی بالا مال من و طبقهی پایین را شما بگیر."
دیدم خانهی خیلی باصفا و خوبی است.
🌷 شهید زینالدین گفت: "من خیلی از اینجا خوشم آمده و راضی هستم."
🌷 بعد گفت: "طبقهی پایین را شما بردار!"
✅ قبول کردم و گفتم: "من بروم با خانمم صحبت کنم؛ چون من هم از اینجا خیلی خوشم آمده، مخصوصاً که شما هم اینجا هستید."
💬 این خواب در ذهن من بود، تا اینکه در عملیات مجروح شدم و تا وقتی مرا به بیمارستان آوردند، بیهوش بودم.
🌹 به هوش که آمدم، اولین چیزی که یادم آمد خواب شهید زینالدین بود و آن خانهی زیبا و این که گفته بودم بروم با ... 🎤 راوی: امیر دریادار "عباس محتاج" 🌷🌾🌴🌹🌴🌾🌷 🌼نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زینالدین" صلوات🌼
شهید حسین نصرتی: 💠سردار سلیمانی در خاطراتی از خصوصیات اخلاقی شهیدان حاج احمد کاظمی و حسین خرازی میگوید :
"حسین و احمد رفتند در شهر، یعنی در حقیقت کلید فتح این شهر را خدا به احمد و حسین داد و این دو فاتح خرمشهر بودند.
یعنی ما دو نفر فرمانده لشکر داشتیم که رفتند در خرمشهر و آن هم همین دو نفر بودند؛ .....
تا زمانی که حسین زنده بود هرگز نگفت و تا زمانی که احمد هم زنده بود هرگز بیان نکرد.
هیچ وقت دیگران که از او تعریف کردند ما نشنیدیم و خودش هم هیچ وقت چیزی از خودش نگفت."
🔴سه منهاے یک
پ.ن : وقتی اولین مصاحبه رسانه ای سردار سلیمانی درباره جنگ ۳۳ روزه مدتی قبل از شهادتش پخش شد. حاج قاسم تقریباً بیشتر روزهای جنگ را در بیروت درکنار سید حسن نصر الله و عماد بودند جلسات سه نفره داشتند.
👈از نکات مهم مصاحبه، انتساب همه موفقیت ها و ایده ها به آقاسیدحسن و عماد مغنیه بود و #سردارازنقش_خودهیچ_حرفی_نزد.!!!
در این مصاحبه الگوی کامل #اخلاص دیده شد. اخلاصی که همان امتداد خط و سیره شهدا است.
سرلشگر حسین لشگری (زاده ٢٠ اسفند ۱۳۳۱ در ضیا آباد - درگذشته ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در تهران )، خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از ۱۸ سال اسارت در عراق به ایران بازگشت. او دارای درجهٔ جانبازی ۷۰٪ بود، و در طول جنگ ایران و عراق تا پیش از اسارت توانست در ۱۲ عملیات هوایی شرکت کند. او دارای لقب «سید الاسرای ایران» بود.[۱] با موافقت فرمانده کل قوا در تاریخ ۲۷ بهمن ١٣٧٨ درجهٔ نظامی وی به سرلشگری ارتقاء یافت.[۲]
با شروع جنگ ایران و عراق پس از انجام ۱۲ مأموریت، سرانجام مجبور به ترک هواپیمایش که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، شد و در خاک عراق، به اسارت درآمد.دولت عراق مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله عراق به خاک ایران ساقط شده است.لذا وی را بعنوان سند برجسته ای که نشانگر آغاز جنگ توسط ایران بود حتی پس از قطعنامه نگه داشتسرلشگر حسین لشگری در بامداد روز دوشنبه ١٩ مرداد ١٣٨٨ در بیمارستان لاله تهران درگذشت. در پی مرگ او محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی درگذشت او را تسلیت گفتند.[۳][۴] پیکر او پیش از ظهر چهارشنبه ۲۱ مرداد در ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مراسمی تشییع شد.[۵]