موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد این وبلاگ جهت اطلاع رسانی موسسه می باشد .
🌸 در وصف شهدا ، مطالبی با محوریت شهدا و دوران دفاع مقدس🌸

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه

خاطرات شهدا

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۴ ق.ظ

 

🌹🌺یاباب الحوائج🌺🌹:
‍ ازساختمان عملیات اومدیم بیرون
راننده منتظرما بوداماعباس بهش گفت:
«ماپیاده میایم شما بقیه بچه هارو برسون»

دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای
جمعیت عزادارشنیده میشدعباس گفت :

«بریم طرف دسته عزادار»به خودم
اومدم که دیدم عباس کنارم نیست ،

پشت سرمن نشسته بودروی زمین داشت 
پوتین ها وجوراب‌هاش رو درمی‌آورد،

بند پوتین هاش روبه هم گره زد و
آویزونشون کرد به گردنش.
شدحرّامام حسین.

رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه
خوندن .جمعیت هم سینه زنان راه افتاد
به طرف مسجد پایگاه .

تااون روز فرمانده پایگاهی رو اینطور
ندیده بودم عزاداری کنه. پای برهنه بین
سربازان وپرسنل، بدون اینکه کسی
بشناسدش....

شهید عباس بابایی
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
     موسسه شهید غلامرضا رادمرد
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۷
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

بلاگ

بیان

خاطره

مطالب

نویسندگان بلاگ

وبلاگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی