موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد این وبلاگ جهت اطلاع رسانی موسسه می باشد .
🌸 در وصف شهدا ، مطالبی با محوریت شهدا و دوران دفاع مقدس🌸

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باشهدا» ثبت شده است

 گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد: 

🌠 #مرد_میدان 

زخمیم که التیام خواهیم گرفت✨
 موجیم که انسجام خواهیم گرفت

 سردار به قطره قطره خونت سوگند
 روزی سخت انتقام خواهیم گرفت

💕💕💕

🔴  پیام تسلیت سالگرد شهادت سردار دلها 

 

ریخته‌ شدن خون پاک حاج‌ قاسم، به‌ عنوان اسطوره مقاومت و مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیسم جنایتکار، توسط موشک‌ های شیطان بزرگ، مهر بطلانی بود بر خط سازش و مذاکره خفت‌ بار با همین دشمن جنایتکار و تکلیف را بر همگان برای همیشه روشن نمود که راه پیروزی جبهه حق تنها از مسیر مقاومت و پایداری می‌گذرد. حالا یک سال از آن جنایت بزرگ گذشته و دل های عاشقان  سردار سلیمانی همچنان بی تاب هستند.

📌 سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی تسلیت باد.

👋 دنـــبـــال کنیـد👉

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۱۹:۳۷
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 12 ثانیه

🌺مراسم شهید شاخص

🌹 برگزار شده در دبستان شهید آرامی/طرح ملی لاله های روشن


👇👇👇👇👇💟
با خواندن وصیت نامه شهید غلامرضا رادمرد و مصاحبه با فرزند شهید غلامرضا رادمرد(حجت السلام والمسلمین علی رادمرد)💟💟💟

 

♥کاری از مدرسه شهید( آرامی) 🌲

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۶:۲۶
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

  عکس فوق : سمت چپ  شهید غلامرضا رادمرد
دیروز  پنجشنبه مصادف با ۱۳۹۹/۹/۶

سالروز🎇 تولد معلم شهید غلامرضا رادمرد❤️

📌خاطره شهید
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

به روایت همسر شهید غلامرضا رادمرد:

پدرشان به ایشان گفت: « دیگه شما نرو تو که سهمیه ی جبهه ت رو رفتی !!»

گفت: « پدرم شما هم نری من هم نرم جبهه که سهمیه بندی نیست؛ ! هر کسی هر کاری از دستش بر میاد باید انجام بده ». 
من هم دست بر شانه اش گذاشتم  و گفتم:«  نمی ذارم برید !!! »

  گفت: « چرا؟»  

گفتم:« من را هم ببر ؛ »

گفت : « می روم راه کربلا را باز کنم!!!!!!...........

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

📌فرزند شهید غلامرضا رادمرد:
بعد ها که قسمت شد و به کربلا رفتیم از راه مهران همان شهری که پدر در آنجا به شهادت رسیده بود عازم کربلا شدیم در همان لحظه یاد سال های جنگ افتادم که راه کربلا بسته بود و پدرم قبل از شهادتش گفته بود:(می روم راه کربلا را با کنم!!!...)
#موسسه_شهید_غلامرضا_رادمرد
#شهید_غلامرضا_رادمرد

🔴شهید غلامرضا رادمرد
🌹با ذکر یک صلوات یاد آن شهید کنیم

صدا ضبط شده شهید غلامرضا رادمرد:

👇👇👇👇👇👇👇👇

 


دریافت

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
👋ما را دنبال کنید

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۳
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 عکس فوق :اولین نفر از سمت چپ نشسته معلم شهید غلامرضا رادمرد

بعد از شما اخلاصمان بہ اختلاس رفت!
ایمانمان رنگ باخت! 🌹
محبت هاو بردبارے هاتمام شد!
صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ
باخت!
وقتی از رنگ جبهہ فاصلہ گرفتیم!
حنایمان رنگے ندارد...💓

چشم دل باز کن که جان بینی      

                         آنچه نادیدنی است آن بینی

🔴موسسه شهید غلامرضا رادمرد

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

#اللهم_الرزقنا_شهادت🌹🍃
#موسسه_شهید_غلامرضا_رادمرد 

صفحه رسمی موسسه شهید غلامرضا رادمرد

ما را دنبال کنید👆👆👆👆

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۱:۵۴
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 🌹🌺یاباب الحوائج🌺🌹:
🌷🌾🌴🌹🌴🌾🌷
🌹 خاکریز خاطرات
⭐️ یادم می‌آید قبل از عملیات فاو،
فرمانده‌ی قرارگاه کربلا بودم.

💭 دو سه شب قبل از عملیات،
خواب دیدم که دنبال یک خانه هستم
و شهید زین‌الدین می‌گوید:
"بیا!
من اینجا یک خانه گرفتم،
طبقه‌ی بالا مال من و طبقه‌ی پایین را شما بگیر."

دیدم خانه‌ی خیلی باصفا و خوبی است.

🌷 شهید زین‌الدین گفت:
"من خیلی از اینجا خوشم آمده و راضی هستم."

🌷 بعد گفت:
"طبقه‌ی پایین را شما بردار!"

✅ قبول کردم و گفتم:
"من بروم با خانمم صحبت کنم؛
چون من هم از اینجا خیلی خوشم آمده،
مخصوصاً که شما هم اینجا هستید."

💬 این خواب در ذهن من بود،
تا اینکه در عملیات مجروح شدم و تا وقتی مرا به بیمارستان آوردند،
بیهوش بودم.

🌹 به هوش که آمدم،
اولین چیزی که یادم آمد
خواب شهید زین‌الدین بود
و آن خانه‌ی زیبا و این که گفته بودم بروم با ...
🎤 راوی: امیر دریادار "عباس محتاج"
🌷🌾🌴🌹🌴🌾🌷
🌼نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زین‌الدین" صلوات🌼

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۱:۳۹
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

شَہادت یعنی:
وارد شدن‌ در‌ حریم‌ خلوت‌ الہے و
میہمانـ شدن بر سرسفره‌ے
ضیافت الہے♥️
این ڪم چیزے نیست
این خیلے بـا عظمتـ استـ ✋


اینجا، قرارگاهیست براے شهدا🍃
برای شهدایے که فداے ما شدند🥀
و انتظار دارند که...
و انتظار دارند که ما راهشان را با جان و دل ادامه بدهیم...

و ما اینجا خاطره‌ها و الگوهایے ڪہ مےتوانیم از آنها یاد بگیریم
را با هم به یاد میسپاریم و عمل میکنیم😌
تا بتوانیم مانند شهدا،
شهیدانه زندگے کنیم و...✨

گویند: چرا دݪ بہ شہیدان دادے؟
گویم: وللہ ڪہ من ندادم آنها بردند♥️

سلام بر شهیدان
#موسسه_شهید_غلامرضا_رادمرد 

 صفحه رسمی ما

👆👆👆👆👆👆👆 دنبال کنید

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۱۸:۲۴
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

آبگوشت شیشه‌ای😳


🌱شلمچه بودیم!
بی‌سیم زدیم به حاجی که:« پس این غذا چی شد؟»  خندید و گفت: «کم‌کم آبگوشت می‌‌‌رسه!» 
دلمون رو آب نمک زدیم برای یه آبگوشت چرب و چیلی😋، که یکی از بچه‌ها داد زد:«اومد! تویوتای قاسم اومد!». خودش بود. تویوتا درب و داغون اومد و اومد و روبرومون ایستاد. 
قاسم، زخم و زیلی🤕 پیاده شد. ریختیم دورِش و پرسیدیم: «چی شده؟»  
گفت: «تصادف کرده‌ام!».
- غذا کو ؟ گفت: « جلو ماشینه ».
درِ تویوتا رو، به زور باز کردیم و قابلمه آبگوشتو برداشتیم.🥣 نصف آبگوشتها ریخته بود کف ماشین و دور قابلمه. 
با خوشحالی😄می‌رفتیم، که قاسم از  کنار تانکر آب، داد زد:«نخورید! نخورید! داخِلش خُورده شیشه است». 
با خوش فکریِ مصطفی رفتیم یه چفیه و یه قابلمه دیگه آوردیم و آبگوشتها رو صاف کردیم. خوشحال😃 بودیم و می‌‌‌رفتیم طرف سنگر که دوباره گفت: «نبَرید! نبَرید! نخورید!».گفتیم: «صافشون کردیم»🤨. گفت:«خواستم شیشه‌ها رو دربیارم، دستم خونی بود، چکید داخلش».
همه با هم گفتیم: اَه ه ه!!☹ مُرده شُورِت رو ببرند! قاسم!» و بعد وِلو شدیم روی زمین. 
احمد بسته‌ی نون، رو با سرعت آورد و گفت:«تا برای نونها مشکلی پیش نیومده بخورید!😉» بچه ها هم، مثل جنگ زده ها حمله کردند به نونها😅.


🖋مجموعه اکبرکاراته موسسه مطاف عشق


#طنز_جبهه😊

سلام بر شهیدان

 

موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۹ ، ۲۰:۵۷
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

•••🌱
می گویند
پشت سر مسافر اگر
آب بریزید برمی گردد...
اشک من...
از آب زلال تر است،
چرا مسافر من بر نمی گردد...

#مادرانه❤️
#شهیدانه
#موسسه_شهید_غلامرضا_رادمرد
👋👉👉👉

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۳۵
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 39 ثانیه

قسمت اول

 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

🔴سرو سرخ:   
🎥شهید غلامرضا رادمرد
🌷⚘🌷:
شھید شدن اتفاقے نیست
اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد..
شهــــید...
رضایت نامہ دارد...
و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع)
و علمدارش امضا میڪنند...
بعد مُھر
حضرت زهـــــرا(س)میخورد...
شهـــید...
قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده...
او
زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده...
شھادت اتفاقے نیست...
سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود..
باید شهیدانہ زندگے ڪنے
تا شهیدانہ بمیرے...

#ڪلنا_فداڪ_یا_زینب_س❤️


🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👈موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۲۳:۰۲
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

🌹🌺یاباب الحوائج🌺🌹:
#درس_شهادت

نزدیک عملیات بود. 
می دانستم دختردار شده. یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون...

-گفتم: «این چیه؟»
-گفت:«عکس دخترمه»
-گفتم: «بده ببینمش» گفت «خودم هنوز ندیدمش!!»
- گفتم: «چرا؟»
-گفت: «الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد...»

سـردار‌ شهید #مهدی_زین_الدین


🔴موسسه شهید غلامرضا رادمرد 👋👉
با ما همراه باشید

ما را دنبال کنید

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۵:۳۷
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد