
🌸🍃هر روز #فکر می کردم چگونه می توانم، #نماز و #خدا و نیاز به آن را در ذهن #کودکان جای دهم؟
قدم اول را برداشتم؛ اولین روزی که به #مدرسه و #کلاس رفتم، اسامی دانش آموزان را بر اساس حروف الفبای فارسی در دفتر #حضور و #غیاب کلاس نوشتم
🌸از اول #حروف #الفبا تا هشتمین آن، که حرف «ح» بود ادامه دادم، جلوی نهمین حرف، که حرف «خ» بود، در دفتر نوشتم: #خداوند بزرگ .
و سپس باقی اسامی دانش آموزان را یادداشت کردم. پس از #پایان کار، اسامی دانش آموزان را خواندم. هر دانش آموز پس از شنیدن نام خودش، بلند جواب می داد:« #حاضر !»
☘تا به نهمین نام رسیدم؛ « خداوند بزرگ » به بچه ها نگاه کردم، همه #متحیر بودند که این نام را بر چه اساسی #صدا زدم. چند لحظه #سکوت کردم، کسی صحبتی نمی کرد
سپس دوباره با #تاکید بیش تر، نام را صدا کردم؛ «خداوند بزرگ!» در این موقع، چند دانش آموز خندیدند. من خیلی آرام و معمولی گفتم: بچه ها چرا تعجب می کنید؟
🌷یکی از بچه ها گفت: آخه خانم معلم، ما که دانش آموزی با این نام نداریم؟ من با لبخند گفتم: درسته بچه ها، اما در این #دفتر من باید اسم تمام کسانی را که در #کلاس هستند بنویسم، آیا شما فکر می کنید، خداوند چون دانش آموز نیست، در این کلاس #حضور ندارد؟
پس از کمی #مکث دوباره گفتم: بچه ها، یک جایی را به من معرفی کنید که خدا در آن جا نباشد. بچه ها همگی گفتند، خدا همه جا هست
💐گفتم: پس خدا حتما در کلاس ما هم هست، فقط باید کمی دقت کنیم تا خدا را همیشه در کنار خودمان ببینیم.
به همین دلیل، هر وقت من یا #مبصر ، حاضر و غایب کردیم و به نام « خداوند بزرگ » رسیدیم، هر کس، خدا را در کلاس و در کنار خودش احساس کرد، بلند جواب دهد:« حاضر»
🌺سپس دفتر را برداشتم و دوباره خواندم:« خداوند بزرگ!» همه ی بچه ها با صدای بلند و با شوق گفتند:« حاضر»
از احساس لذت، #اشک بر چشمانم #حلقه زد؛ زیرا خودم بیش از هر بار، وجود خدا را در کلاس احساس کردم.
📚منبع: مجله رشد #معلم، مهر۸۵، زهرا پورحیدرآبادی
#کلام_حق
دنبالم کنید دنبالتون کنم