موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

وبلاگ رسمی موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد این وبلاگ جهت اطلاع رسانی موسسه می باشد .
🌸 در وصف شهدا ، مطالبی با محوریت شهدا و دوران دفاع مقدس🌸

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی شهدا» ثبت شده است

 


نماز خواندنش، نماز خواندنی متفاوت بود. نماز که می­ خواند اصلاً متوجه اطرافش نبود. بارها می­ شد که گمان می­ کردیم دارد برایمان فیلم بازی می­کند و سرِکارمان گذاشته است. با خودم گفتم باید ببینم این واقعاً دارد با این خضوع و خشوع نماز می ­خواند یا این­که فیلمش است و جزئی از شیطنت ­هایش و می­ خواهد سربه­ سرمان بگذارد.

وقتی شروع کرد به نماز، با یکی از دوستان رفتیم سراغش. دو نفری دوره­ اش کردیم و تا توانستیم روبرویش شکلک درآوردیم؛ اما انگار نه انگار. چهره ­اش اصلاً تغییر نکرد. حتی یک لبخند هم نزد. انگار اصلاً ما را نمی­دید. به کارمان ادامه دادیم و هر هنری داشتیم به­ کار بردیم. خندیدیم، شوخی کردیم، سر و صدا کردیم؛ شاید بتوانیم حواس حسین را متوجه خودمان کنیم، اما نشد که نشد. جلوتر رفتم و درحالی که نماز می­ خواند با دستم زدم به کمرش، اما عکس ­العملی نشان نداد. آب ریختم سرش، اما تکان هم نخورد. انگار تمامی حواس پنجگانه ­اش از کار افتاده بود. نه می­ دید، نه می ­شنید، نه بدنش حس داشت. برایم ثابت شد که این تو بمیری از آن توبمیری ها نیست. حسین فیلم بازی نمی ­کند؛ واقعاً دارد در دنیای دیگری قدم می­ زند و اشک­هایی که در قنوتش آرام آرام گل­های قالی را سیراب می­ کرد، بهترین دلیل بود بر این اتفاق.

🌷«شهید عبدالحسین خبری» در هشتم مرداد ماه 1361 در عملیات رمضان و در سن 16 سالگی به شهادت رسید و مزار منورش در کنار مزار یادبود برادر جاویدالاثرش «شهید عبدالحمید خبری» در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است

#شهیدعبدالحسین‌خبری🌷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۸
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 


😁چشم های مرا پیدا کنید...


چشم هایش ضعیف بود، به طوری که حتی وقتی می خوابید آن را از روی صورتش بر نمی داشت. 

گاهی عینک را یادش می رفت کجا گذاشته می گفت: «بچه ها چشم های من را پیدا کنید». 
قبل از اینکه عملیات شروع شود به علی گفتم: حاجی اگر عینک بشکند چه کار می کنی؟ نگاه جالب و متحیری کرد و گفت: «راست می گی میثم، اسیر می شم!»🤦‍♂ 

چند بار بچه ها برای اینکه اذیتش کنند عینک اش را بر داشتند و او در به در دنبال عینک بود...😂

 

مارا دنبال کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۲
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

🍃 به نیابت از پیج یاس🍃

✍،روایتی عجیب از #حاج_قاسم_سلیمانی درباره #شهید_مهدی_زین_الدین:

😀 هیجان‌زده پرسیدم: 
#آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟ 
همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...
 حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. 

🤨اخم کوتاهی کرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد با😀خنده گفت: 
🍃من توی جلسه‌هاتون میام.
 مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده‌اند!

عجله داشت. می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ی درخشانش را کاویدم. حرف با 😭گریه از گلویم بیرون ریخت: 
«پس حالا که می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد.

🍃#قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. 

هول‌هولکی گشتم دنبال کاغذ.
 یک برگه‌‌ی کوچک پیدا کردم. فوری خودکارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.» 

 
🍃 بنویس: #سلام_من_در_جمع_شما_هستم


همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ 
«بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا کن.» 

🍃برگه را گرفت و امضا کرد.
 کنارش نوشت: #سیدمهدی_زین‌الدین

😳 نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش کردم. باتعجب پرسیدم:
 «چی نوشتی #آقامهدی؟
 تو که #سید نبودی!» 

🍃#اینجا_بهم_مقام_سیادت_دادن. 

از خواب پریدم. موج صدای #آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ 
#سلام_من_در_جمع_شما_هستم»


📚برشی از کتاب تنها زیرباران است


🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊


#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَینا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ، یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ، اِکفِیانى‏ فَاِنَّکما کافِیانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، یا مَوْلانا یا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ.

#اللهم_عجل_لولیک_فرج
#اللهم_ارزقنا_شهاده_فی_سبلیک 
#اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنه_ای
#صلی_الله_علیک_یا_مظلوم_یا_عبدالله 
#اللهم_صلی_علی_فاطمه_و_ابیها_و_بعلها_و_بنیها
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم  
#سلام_بر_شهیدان_مجید_و_مهدی_زین_الدین
#سلام_بر_شهید_مهدی_زین_الدین
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴📌


« یا ایها الذین  امنوما لکم  اذا قیل  لکم  انفروا فی سبیل الله و اثا قلتم  الی  الارض  ارضیتم  با لحیوه  الدنیا من  الاخره فما متاع  الحیاه  الدنیا فی الاخره الی  قلیل  ‹‹   » آیه ۳۸ سوره توبه»
ای کسانی‌که ایمان آوردید جهت چیست که چون به شما امر شودکه برای خدا جهاد کنید بخاک زمین دل بسته‌اید آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات ابدی آخرت شوید متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک است .
السلام علیک یا ابا عبدلله.السلام علیک یا انصار العبیدالله . السلام علیک یا انصار خمینی روح الله.
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران رهبر و مرجع مستضعفین جهان وسلام بر تمامی رهروان پاکدل حزب‌الله تحت فرماندهی روح الله و سلام وتحیات بر روح پر فتوح شدای اسلام بخصوص شهدای جنگ تحمیلی چند کلمه‌ای به عنوان وصیت تقدیم امت حزب‌الله می‌نمایم از ابتدای تاریخ بشر همیشه دو جبهه مخالف با یکدیگر به ستیز بر می‌خواسته‌اند گاهی این مبارزه‌ها مادی وگاهی جنبه معنوی و ومذهبی داشته است و نیز از زمانی که اسلام بعنوان کاملترین ادیان آسمانی بر حضرت محمد نازل گردید دشمنان اسلام که منافع خود را درخطر می‌دیدند سر به مبارزه بر داشته با تمام امکانات خود علیه اسلام بسیج شدند ولی ازآنجایی که خداوند خود حافظ دین اسلام پابرجا مانده است وبدست ما رسیده است و این اسلام خونبهای هزاران شهید در خون غلطیده همچون سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) و تمامی اولیای خدا و در زمان ما همچون صبوریها ،میرضویها ،دادرس‌ها، یکتانژادها،کارگرها ،رفتاریها ،درخشانها و هزاران هزار شهید خونین کفن بوده است که بدست مارسیده ما وظیفه داریم تا سر حد شهادت از اسلام دفاع کنیم چرا که مسئولیم . جای که تمامی کفر در مقابله تمامی اسلام به مبارزه برخاسته وظیفه مسلمین است که تا سرحد توانایی خود با خصم مبارزه کنند تا اسلام از چنگال این دژخیمان پلید و ابر قدرتهای جنایتکار بیرون آورده و پرچم خون رنگ اسلام را بر فراز مراکز مقدسه مسلمانان کربلا و نجف و قدس به اهتزاز در آورند تا کفر در جهان هست و تا مسلمان در گیتی وجود دارد تکلیف شرعی بر دوش اوست و به گفته رهبرمان واجب کفائی است که از اسلام و مسلمین دفاع کنند . بر این اساس ما گوش به فرمان رهبر کبیر و سازش ناپذیرمان این پیر جماران که با دم عیسی گونه‌اش اسلام را که مرده بود و جزء نامی از آن باقی نمانده بود زنده کرده هستیم و با فرمان او به جبهه‌ها می‌رویم و با صدام و هر ناکسی که در مقابل اسلام ایستادگی کند می‌جنگیم و صلح و سازش راهم نمی‌پذیریم و از شهادت به عنوان فوزی عظیم استقبال می‌کنیم.
اینک سفارش خود را به امت حزب الله و پدر ومادر و همسر وخیشاوندانم در چند مورد به طور خلاصه می‌نویسم پدر ومادر و همسر مهربان و عزیزم انتظار دارم مرا ببخشید. امیدوارم مرا ببخشید همسرم با قلب مملو از ایمان که در شما سراغ دارم انتظار دارم که پس از شهادتم هیچگونه ناراحتی نداشته باشی چرا که مرگ سرنوشت هر انسانی است خوشا به سعادت کسانی که در راه خدا و برای رضای حق تعالی شربت شهادت نوش کنند . همسرم و پدر و مادرم هر وقت که خواستید برای من گریه کنید برای شهدای کربلا گریه کنید ، همسرم  فرزند عزیز دلبندم ، اعظم را تربیت اسلامی کن و او را همچون خودت مکتبی و در خط ولایت فقیه بار بیاور ، فرزندم اعظم باباجان مادرت را غصه ندهی او داغدار است او شوهری را در راه خدا و قرآن داده است . مجددا از پدر ومادر و قومان و خویشانم می‌خواهم که برایم گریه‌ای‌که موجب  خوشحالی دشمنان اسلام و قرآن گردد نکنند و اجر خود را کم نگردانند. از بسیج و ارگانهای انقلابی می‌خواهم که بخاطر شهادت من ذره‌ای از مال دنیا در اختیار هیچ یک از بستگانم نگذارند چرا که من فقط بخاطر خدا به جبهه رفته‌ام نه بخاطر مال پوچ و بی ارزش دنیا . از برادران و دوستان حزب ا… عاجزانه تقاضا می‌کنم با منافقان و دشمنان اسلام و سازشکاران ملهد این دشمنان واقعی اسلام این کسانیکه با اعمال نیکشان مردم را به انقلاب اصیل اسلامی بدبین می‌کنند و در حقیقتخطر اینها از خطر آمریکا برای اسلام بیشتر است به ستیز برخیزند و ذره‌ای اعمال بخرج ندهند که در پیشگاه خدا و خون شهیدان مسئولند.
به همکاران خود توصیه می‌کنم فقط بخاطر خدا کار کنند و از هر گونه کم کاری و اتلاف وقت دانش‌آموزان و کارهای بیهوده خودداری کنندو دانش‌آموزان خود را با اخلاق اسلامی آشنا کنند. به دانش‌آموزان عزیزم این امیدهای آینده انقلاب توصیه می‌کنم به تحصیل خود ادامه دهند و در سنگر مدارس بسیار کوشا باشند . به امت حزب ا… سفارش می‌کنم با تمام وجود با معرفی اشخاص که در باطن مخالف انقلاب هستند و خود را در نهادها و ارگانهای انقلاب جازده‌اند و با اعمال خلافشان ملت را به انقلاب ناراضی می‌کنند دین خود را به انقلاب ادا کنند و نیز با محتکرین و گرانفروشان به شدت مبارزه کنند و شر این زالوهایی که خون ملت را میمکند را از سر ملت کوت

اه کنند . طرفدار و پشتیبان ولایت فقیه و  روحانیت متعهد و مکتبی و مبارز باشند که تنها روحانیت است که می‌تواند هادی امت اسلامی باشند و از انحراف جلوگیری کنند در نمازهای دشمن شکن جمعه و جماعت شرکت کنند و همیشه در صحنه باشند که وحدت و انسجام شما ملت حزب ا… تحت رهبری ولایت فقیه شما تضمین پیروزی اسلام در منطقه است . بامید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام علیه کفر جهان.     وعدگاه حزب ا… صحن اباعبدا…

غلامرضا رادمرد

🔴

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد/شهید معلم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

#خاطرات_شهدا

یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود.
گفتم ، آقا ابراهیم ! ، برای شما زشته!!!
 این کار باربرهاست نه شما !
نگاهی کرد وگفت ،
نه این برای خودم بهتره ، مطمئن می شوم که هیچی نیستم!!
گفتم ، کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست ، تو ورزشکاری و....
ابراهیم خندید و گقت ،
ای بابا همیشه کاری کن که خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم....

#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم


« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّٖکَ الْفَرَج »

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۷
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

#راز_عطر_عجیب_شهید
#شهید_حسینعلی_اکبری🌸🌷

بوی عطـــر عجیبی داشت...
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا می داد، 
شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود:
" به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم، هر وقت خواستم معطر بشم 
از تــــه دل میگفتم:
" السلام علیک یا ابا عبد الله الحسیـــــن علیه السلام...❤️"
 

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۵۱
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 


خاطراتی کم و کوتاه همراه با گوشه ای از وصیت نامه های شهدای گرانقدر شهر اسلامیه

شهدا بیعت که کردند بیعت با موعود غائب بود و آن لبیک که به روح الله گفتند تجدید پیمان بود از ازل تا آدم و از آدم تا ابراهیم  و از ابراهیم تا خاتم و از غدیر خم تا هل من ناصر عاشورا و از عاشورا تا به امروز.

شهدا ستارگان درخشانی هستند و برای هدایت ما نور افشانی می نمایند. آری شهید غلامرضا رادمرد آن ستاره درخشانی است که با شهادتش مسیر راه ما را از زمین خاکی تا بی نهایت عرش و از خصائل پست انسانی تا مقام مبارک قرب الهی روشن نمود. شهید غلامرضا رادمرد در سال 1338 در فردوس متولد شد. در همان اوائل کودکی نماز و احکام دین را فرا گرفت. تحصیلاتش را در فردوس و اسلامیه با موفقیت به پایان رسانید و موفق به ورود به دانشسرای مقدماتی در طبس گردید و تحصیلاتش را در گناباد به پایان رسانید.

در روز اول مهر ماه 1358 بود که این آموزگار علم و اخلاق در سمت معلمی برای تعلیم و تربیت ، راهی روستا شذ ومدت 7 سال در روستاهای دور افتاده از جمله خورزاد و نوبهار و سرند مشغول خدمت و انجام وظیفه شد .

شهید غلامرضا رادمرد هر چه بر سنش افزوده می شد خصلتهای پاک و الهی انسانی در او متجلی تر می شد . شخصیت مستقل ، متانت ، وقار و صمیمیت ، تفکر در مسائل واخلاص در عمل ، همه وهمه خصائلی بود که نمی گذاشت روح بلند او در دنیا جای گیرد .

شهید مشاوری دلسوز و امین ، با صداقت در رفع گرفتاریهای دوستان و اهالی روستاها و مردم محروم بود . وی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سطح شهر یکی از پیشروان و پیشتازان و رهبران فعالیتهای ضد استبداد و ظلم محسوب می شد .

پس از شروع جنگ تحمیلی ندای حسین زمان را لبیک گفت . وی بارها در جبهه ها حضور یافت و با عشق به شهادت دل از تمام زندگی خود ، همسر و فرزندش و زرق و برق دنیا برداشته بود . شهید در یکی از عملیاتها هنگامی که یکی از تانکهای دشمن رامورد هدف قرار داده بود مورد اصابت تیر بار دشمن قرار گرفت و چندین روز در بیمارستان بستری بود و پس از بهبودی بار دیگر عازم جبهه ها گردید .

آن هنگام که ندای کمک و استمداد از جبهه ها می آمد ، در هر کجا که بود دلش می خواست به طریقی به جبهه ها کمک نماید . در یکی از روزها وقتی بدای جبهه کمک جمع آوری می کردند به خهنه می آید و به همسرش می گوید که خیلی دلم می خواهد که به جبهه ها کمک کنم ولی هیچ ندارم و دستم خحالی است . در این هنگام همسر فداکارش انگشتری را از دست خود بیرون می آورد و به همراه صد تومان آن را تقدیم جبهه ها می نماید . شهید از این عمل همسرش خیلی خوشحال می شود . هنگامی که غلامرضا دوباره از جبهه برمی گردد یک انگشتر برای همسرش می آورد و می گوید این انگشتر به جای انگشتریست که به جبهه هدیه کردی و هر که به اسلام و قرآن کمک کند خدا عوضش را به او می دهد پس اگر من دوباره به جبهه بروم  و به خواست خدا شهید شوم ناراحت نباش که خدا عوضش را خواهد داد .

در آن آخرین بار که می خواست به جبهه اعزام شود دعای کمیل را بر نواری ضبط کرد و گفت : هر موقع که خواستید به یاد من باشید این نوار را گوش کنید و شما باید افتخار کنید که شهید در راه خدا داده اید .

شهید غلامرضا رادمرد هیچوقت روحش در این دنیا آرام نگرفت و کمال سعادت خود را در جبهه میافت می گفت : وقتی به جبهه میروم خدا را بیشتر درک می کنم و به خدا نزدیکتر میشوم . پشت جبهه را برای خود زندان می دانست و جهاد در راه خدا را مقدم بر هر کاری می دانست . در نامه ای به یکی از دوستانش کفته بود : من که دل خوشی برای ماندن در این دنیا ندارم زیرا که مرگ حق است و تمام افراد مرگ را خواهند چشید. به گفته شهید صبوری این بزرگترین نعمتی است که خداوند به ما ارزانی داشته که کشته اش شهید در راه خدا باشد.

روزی این درهای بهشت بر روی ما بسته می شود و این نعمت جنگ را باید شکر کرد خداوندا مرا به شهید صبوری ها ، میررضوی ها، جوادی ها ، نیکودل ها ملحق کن به خدا دلم برایشان تنگ شده است . به همین لحاظ چندین بار عازم جبهه ها شد و پس از سالها فراق دوست را کشیدن بلاخره به آرزوی خود رسید و به مقام قرب الهی نائل آمد و دعوت حق را لبیک گفت و روح پاکش به ملکوت اعلا پیوست.

روحش شاد وراهش پر رهرو باد

والسلام علیکم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۴
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

 

در لحظه ی خندیدن خورشید ، سرم را دادم

تا چشمِ حرامیان  بچرخید ، سرم را دادم

بر سفره یِ سالارِ شهیدان که نشستم با ذوق

چون حضرت آقا ، مرا دید ، سرم را دادم

#امام_خامنه_ای
🌹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۲
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد

 

🌸
#معرفی_شهید

#شهید_کاظم_حدادپور متولد سال 1345، در شهر کرج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و به عنوان معاونت گردان در #ماووت بعد از رشادت ها و دلاورمردیهای فراوان با اصابت ترکش به سر در تاریخ یازدهم تیرماه 1366، به شهادت رسید و تربت پاکش در جوار مطهر #امامزاده_محمد در #کرج نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.

بخشی از وصیت نامه شهید :

حتما جنازه را بعد از مسجد به داخل بسیج ببرید چرا که اگر خداى متعال قبول نماید من #بسیجى هستم و دوست دارم براى آخرین بار نیز پایگاه نورانى بسیج را زیارت کنم. برادران در این جا چند دقیقه صبر کنید تا بلکه خدا مرا به خاطر خدمت کم‌ارزشم در بسیج به عنوان شهید قبول کند. برادران عزیز بسیجى دعا کنید که خدا قبولم کند.

*ماووت : یکی از روستاهای استان سلیمانیه عراق است.
پ.ن : شادی روح امام و شهدا صلوات

@amindaryanavardarts 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۰۴
گروه فرهنگی هنری موسسه شهید غلامرضا رادمرد