#خاطرات_شهدا
یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود.
گفتم ، آقا ابراهیم ! ، برای شما زشته!!!
این کار باربرهاست نه شما !
نگاهی کرد وگفت ،
نه این برای خودم بهتره ، مطمئن می شوم که هیچی نیستم!!
گفتم ، کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست ، تو ورزشکاری و....
ابراهیم خندید و گقت ،
ای بابا همیشه کاری کن که خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّٖکَ الْفَرَج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷